میـان آبی زلال رویـاهـ ـا.. همچـو.. شاپرکــ. های مسـافـ ـر.. چشـ م که ببنــدی... خواهی دید آنچـه را که هرگز در دنیای خـاکی ندیدی..
نظرات شما عزیزان:
میبینی تمام قطرات بـاران عاشقتر از همیشه روی گــونه های تبدارتـــ. میبارند..خنکی نسیـ م .. به روی پوستتــ..
تــو را.. به وجـ ـد می آورد گــویی.. جانی دوباره به روح خستـ ه ات می بخشــ ـد..
محکمـو پـابرجا می ایستی. و بی آنکـ ه بدانی .. نظـاره میکنی.. گــونه هــای زیبایتــ.. غــرق سیلاب اشکــ. های بی محـ ـابـا می شـود
...
مـ ـوج گیســوان شبرنگتــ.... همراه باد به رقص در می آید.آرام همـ ــراه امـواج سرکشــ.. بالا و پایین می روی...
معنای فــریـاد را حس کنی.. میتوانی درک کنی که چقدر ثانیه ها محتــاج هستند تا تــو.. به فـریـاددعوتشـ ـان کنی...
میــدانی.. که چه لـذتی می برند برگـــ.. هـای زرد و خشکــ.! لحظـه تبـ ـدیل شدن بـه رد پاو صــ ــدا...
میشنـوی.. صــدای موسیقی ملایـ م پــرواز قاصـدکـــ. هـا را ..
میـ ـان آبی زلال رویــاهـ ــا..
چشـ م! که ببنـدی ..خـواهی دیـد! آنچـ ـه را که هرگـــــ ـز ندیــدی..
میفهمی که آرامش شبـــ.. بیتاب صدای لالایی جیرجیرکــ.هاست! خوب لمس میکنی حس خیس قطـ ـرات شبنـ م را ..
که زیبا روی گلبرگــ.ها در انتظار سحـر هستند.. آنقـدر نزدیکی که دیگر تن سرد مـ ــرداب را .. با تمـام ذراتشــ.. حس میکنی..
و میبینی ...
+نوشته
شده در 24 اسفند 1391برچسب:, ;ساعت21:47;توسط reza; |
|